دوست داشتن چیزی فراتر از شرعیات است.

ساخت وبلاگ
گاهی حس میکنم شاهکار های نویسندگان کلاسیکِ انگلیسی برای من خطرناک هستند. من تک تکِ کلمات و حروفِ این رمان هارا با تمامِ وجودم زندگی میکنم و به شدت تحت تاثیر رخ داد هایشان قرار میگیرم.گاهی از تهِ دلم آرزو میکنم که کاش من جای جین،کاترین،مادلین مارچ و .. میبودم.آنقدر که زندگی در چارچوبِ دین و شرعیات مسخره و ترسناک شده آدم با خودش فکر میکند که چرا مستحق چنین کم لطفی ای از سوی خداست؟چرا باید صرفا به خواندن زیباترین لحظات و اتفاق های زندگی بسنده کرد؟چرا نمی شود آن هارا عینا تجربه کرد؟من میفهمم که بوسیدنِ بی هوای لب های معشوق مقدس تر از آن است که با برچسبِ "گناه" آن را آلوده و مخدوش کرد.خیلی وقت است که من این را فهمیده ام اما دیگر دیر شده..حتی اگر چنین اتفاقی برای نوجوانِ بی تجربه و پرشوری مثل من که هم از عشق و اعتماد میترسم،و هم احساساتِ پاکِ عاشقانه را میستایم بیفتد ، بازهم نمیتوانم آن را زیباترین لحظه ی زندگی ام بنامم.چرا که من در چارچوب قوانینی بزرگ شده ام که شکستن آن ها درواقع یک شورش فرهنگی ست و درون من دوگانگیِ عذاب آوری را پدید می اورد.البته شاید.هنوز خودم را کاملا نشناخته ام..اما تاحدودی میدانم که بی پروا تر از آنم که لحظات زیبای زندگی ام را تسلیمِ اعتقاداتی بکنم که حتی خودِ خدا هم ما را به خاطرآن ها سرزنش میکند.

+این اعتقاد من است و نظرات شما اصلا برای من مهم نیست.البته دیدگاهِ شما درمورد روابط و دوست داشتن برای من محترم است اما قابل پیروی نیست.همه ی ما آزادیم همانطوری زندگی کنیم که فکر میکنیم در آن حالت خوشبخت تریم.

نشد..خیلی چیز ها نشد.....
ما را در سایت نشد..خیلی چیز ها نشد.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1goleanarc بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 1:03